پرسش
آیا کسی که نماز نمی خواند کافر است؟
پاسخ اجمالی
کافر کسی است که وجود خدا یا وحدانیت او یا روز جزا یا رسالت انبیاء الاهی و یا یکی از ضروریات دین را منکر باشد. چنین شخصی از نظر شرع، احکام خاصی دارد که در رساله های عملیه بیان شده است. همه کسانی که نماز نمی خوانند کافر نیستند. تنها در صورتی که کسی آگاهانه و از روی انکار وجوب نماز، آن را ترک کند چون منکر ضروری دین شده است کافر و مرتد خواهد بود. اما کسانی که از روی جهل و تنبلی و یا بی مبالاتی نماز را ترک می کنند کافر نیستند و باید با امید به رحمت الاهی واجبات ترک شده خود را قضا نمایند.
پاسخ تفصیلی
کافر در لغت به معنای پوشاننده است، همان طور که زارع را کافر می گویند؛ زیرا که پوشاننده دانه در خاک است، هم چنین افراد ناسپاس را کافر می نامند، چرا که نعمت حق را نادیده می گیرد و گویی پرده بر آن می افکند.[1]
کافر در اصطلاح شرع و قرآن کسی است که وجود پروردگار و یکتایی او را منکر است و نیز روز معاد و قیامت و رسالت انبیاء الاهی و یا یکی از ضروریات دین را انکار می نماید.
ادامه مطلب....
آیا می دانید گناهان کبیره کدامند ؟
عبید بن زراره میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟
آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است :
کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت.
عبید میگوید: از امام پرسیدم: یک دِرهَم از مال یتیم خوردن، بزرگتر است یا ترک نماز؟
حضرت فرمود: ترک نماز.
عرض کردم: ولی شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید.!!
حضرت فرمود: اولین چیزی که از گناهان کبیره برایت گفتم چه بود؟
عرض کردم: کفر به خداوند. حضرت فرمود: همانا تارک نماز کافر است.
منابع : الکافی ج : 2 ص : 278- بحار الانوار، ج ,84
تقدیم به پیشگاه مهدی فاطمه ...
یا صاحب الزمان...
.
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
.
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
.
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
.
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
.
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
بقیه شعر در ادامه مطلب...
به تو سلام میدهم
و به معنی سلام فکر میکنم
سلام یعنی آرزوی سلامتی...
سلام
جانت سلامت عزیز دل ما...
بهار از پشت چشمان تو ظاهر میشود روزی
زمین با ماه تابانت مجاور میشود روزی
صدایت میرسد از پشت پرچینها و دالانها
سکوت راه، در گامت مسافر میشود روزی
به جز رنگینکمان در شهر، دیواری نمیماند
خدا در کوچههای شهر عابر میشود روزی
بیابانها به گرد کوهها چون تاک میپیچند
زمین، سرمست از رقص مناظر میشود روزی
جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» از کیست؟
امام باقر علیهالسلام به نقل از جدشان میفرمایند:
روزی امام حسین(ع) به نزد امام حسن(ع) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد گریه کرد، امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو میشود. امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من میشود همین زهری است که به من داده میشود و به سبب آن به قتل میرسم، ولی بدان که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست.
ای ابا عبدالله زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان میدانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد صلی الله علیه و آله هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام میکنند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند»
السلام علیک یا ابا عبدالله
قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحت طلبى و عافيت نيست.
قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاک امتحان مى شوند
در کوره هاى آزمايش وارد مى شوند و سربلند بيرون مى آيند
و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبه روز نزديکتر مى شود؛
اين، آن اميد بزرگ است؛ لذا روز نيمه ى شعبان، روز عيد بزرگ است.
ديدار با مردم قم 1370/11/30
مولای غریب ما
این روزهای اسارت عمه جانتان زینب
مرحمی بر زخم آن قلب پریشانش شمایی
آقا جان نگذارید نگاهش بر نیزه و
خورشید سر نیزه بیفتد
آخر
چوب محمل دوباره
پیشانی اش را زخمی می کند
امان از دل زینب
امان از دل زینب. ..
غایب چه گونه ای که جهان،غرق نورتوست؟
خورشید،کوچک آیینه ای از حضور توست
* * *
غبار غربت پاییزرا،دوامی نیست
به انتظارطلوع بهار برخیزیم
* * *
غروب جمعه ی دلگیر،بادعای «سمات»
دل شکسته ی من می زنددوباره صدات
* * *
غروب عمر شب انتظار،نزدیک است
طلوع مشرقی آن سوار،نزدیک است
نازنینا!
نفسی،اسب تجلیّ،زین کن که زمین،
گوش به زنگ است وزمان،چشم به راه