دل را برای آمدنت فرش کرده ام
بشتاب!ای امید دل بی قرارمن!
دست دعا و اشک نیاز ظهور تو
کی مستجاب میشود این انتظار من!!
از مرز ابرهاي بهاري عبور کرد
چشمي که ردّ پاي شما را مرور کرد
تنها به شوق لمس شما ابر بي امان
يک شهر را به وسعت باران نمور کرد
روزي هزار مرتبه تقويم نا اميد
تاريخ روز آمدنت را مرور کرد
تاثير يک غروب غم انگيز جمعه بود
مضمون اين غزل که به ذهنم خطور کرد
اصلاً خيال روي شما سالهاي سال
تقويم شاعران جهان را قطور کرد . . .
حميد رضا برقعي
ای بار هرچه درد جهان روی شانه ات
جانـــم فــــدای راز ونيـــــاز شبانه ات
هر صبــح با شميم تو بيـــدار می شوم
پر می کنـــد غروب دلـــم را بهانه ات
پيدا نمی شوی و زمين در هوای توست
پس گوشه ی کدام ستاره ست خانه ات؟
بی تو اسـيــر مرثـيـه ها می شود غـزل
کی می رسد به گوش دوعالم ترانه ات؟
در انـتـظــار آيه ی امّـن يجيـبِ وصـل ...
مصــداق مضطـر است يتيـم زمانه ات
شـور بهــار وعـده ی ديــدار می دهـد
با هر "نسيم" می رسد از نو نشانه ات
یاد آن شاعر دلداده بخیر
که دمادم میگفت ...
خبر آمد خبری در راه است...
سرخوش آن دل که از آن آگاه است...
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا میخواهد پرده از غیبت مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق و امید...
پرده از راز نهان بردارد
بقیه در ادامه مطلب
یا صاحب الزمان
دست دعای فرج من فلج است
بر نیاید ز من این کار خودت کاری کن
یوسف من خبرت هست که در چشم فلک
اولین جمعه ی ماه رمضان بی تو گذشت؟
تب اوج در من است ؛
چشمم گریخت، جاده به پایان نمیرسد
دستم به دستهای تو آسان نمیرسد
اینجا کجاست؟ تیرهترین چهره زمین
اینجا که هیچ تشنه به باران نمیرسد
آقا! کدام جمعه دلت سبز میشود «
خون شد دلم ز درد به درمان نمیرسد»
احساس میکنم که تب اوج در من است
این انتظار تلخ به پایان نمیرسد
پر میزنم به سمت صمیمیترین عروج
دستم چرا به دست تو آسان نمیرسد؟
قربانعلی علیزاده
اگرچه...
او يوسف دلرباي زهراست
با هيچ گهر خريدني نيست
با ديده ي از گناه لبريز
آن روي چو ماه ديدني نيست
ولي...
تو مگو ما را بدان شه بار نيست
با کريمان کارها دشوار نيست.
یا صاحب الزمان ( عج )
یاد تو دل مرا هوائی بکند.
الطاف تو دفع هر بلایی بکند.
بی معرفت است آنکه در کربلا.
از بهر ظهور تو دعائی نکند...
خاطرم هست که از کودکیم تا حالا...
در دلم ریشه دوانده غم دوری شما
قطره آبم که سرازیر شدم از سر کوه
که مگر قبل بخــارم برسم بر دریــا
این مسلّم که تو هستی و همه میدانیم...
نکته ی مبهمش اینجاست، کجایی و کجا؟!
جمکران خاک بهشت است به یمن قدمت
بی سبب نیست دل آرام بگیرد آنجــا
عمــر من در گرو ثانیه ها میگـذرد
ساعتم ثانیه در ثانیه گوید که بیا
کاش این جمعه بیایی و غم از دل ببری
کاش این جمعه شود عید ظهورت مولا